http://spot-of-rain.persiangig.com/image/6/pico%20file%20012875.jpg

- نام:

* یک زن

- کنیه:

* او...

- شغل:

* دلآرام

- جرم:

* دیر رسیدنم...

- محل دستگیری:

* روز وصال

- علت جرم:

* پیشه ام

- توضیح بیشتر:

* ندارم

* شواهد موجود:

+ ندارد! قبل از شروع دستگیر شد!

فقط... یک دل بی قرار آه کشید و او... ! بازداشت شد.

- انگیزه انجام جرم:

* دل

- دفاع متهم:

* عشق در این شهر نفاق است؟

- منظور؟

* حرمان هجران و لعبت وصال برایتان فرقی ندارد؟!

- خب؟

* گناهم را اگر می دانید! بنویسیدش! اگر نوشته اید! بخوانیدش! اگر می خوانیدش! خودتان فکر کنید! مدرک کافی چیست؟

- سوال با سوال! هرگز!!!

* اندکی مهلت می خواهم! تن کبود، چشم خونین، دل تکه تکه... چه می شود که متهم منم؟

- چون یک زنی! نه بیشتر!

* بیشترش را هیچ انسانی نمی داند!

- از چه دفاع می کنی؟

* حیثیت انسانی ام...

- با پوستین زنانه ات؟

* با موهبت های موجود در خزانه ام!

- ضعف خودت را اقرار می کنی؟

* ضعف شماست!

- اهانت می کنی؟

* خیر... فقط کمی حسادت می کنم...

- به؟

* تمام آنهایی که امروز جای من نیستند!

تمام کسانی که از اتهام مبرایند و ...

- بس است! باز هم از آن پوشش نرم وارد شدی!

* تمام خلقتم نرمی و زیبایی ست.

- به غایت اضافه است!

* نهایت محبت است!

- سخیفانه عرض می کنی!

* شریفانه وصف می کنم!

- صبر بس است! آخرین دفاعت؟

* عاشقم... اویم... دل آرامم... یک زنم...! یک زن! جهانی از ظرافت و طراوت ... کوله باری از نمک در کلام دارم و توشه ای شکر در نگاه... یک بارش بی پایان در محبتم... یک گل همیشه بهار در نوازش و ناز... در جزا هرچه بگویید می پذیرم که هیچ انتفاعی نیست اگر بدانید چه دارم و ندارم...

 

پ.ن: یک روز غور اتفاقات و مصائب. یک روز غریق وجد دیدار و باب آشنایی. یک روز سرگشته از تصمیم و خیال برگشت. یک روز درد دوری و فراغ سخت سخت. یک روز خنجر به جان خویش فرو بردن و احساس به قربانگاه بردن. یک روز... می بینی؟ شده ام وقایع الاتفاقیه نویس ! از تمام خواسته هایم سربسته گذشته ام... خودت را می خواهم... باز هم شکنجه می شوم... خشونت و ناملایمتی ات کافی ام نیست؟!