دادرسی یک جرم...

- نام:
* یک زن
- کنیه:
* او...
- شغل:
* دلآرام
- جرم:
* دیر رسیدنم...
- محل دستگیری:
* روز وصال
- علت جرم:
* پیشه ام
- توضیح بیشتر:
* ندارم
* شواهد موجود:
+ ندارد! قبل از شروع دستگیر شد!
فقط... یک دل بی قرار آه کشید و او... ! بازداشت شد.
- انگیزه انجام جرم:
* دل
- دفاع متهم:
* عشق در این شهر نفاق است؟
- منظور؟
* حرمان هجران و لعبت وصال برایتان فرقی ندارد؟!
- خب؟
* گناهم را اگر می دانید! بنویسیدش! اگر نوشته اید! بخوانیدش! اگر می خوانیدش! خودتان فکر کنید! مدرک کافی چیست؟
- سوال با سوال! هرگز!!!
* اندکی مهلت می خواهم! تن کبود، چشم خونین، دل تکه تکه... چه می شود که متهم منم؟
- چون یک زنی! نه بیشتر!
* بیشترش را هیچ انسانی نمی داند!
- از چه دفاع می کنی؟
* حیثیت انسانی ام...
- با پوستین زنانه ات؟
* با موهبت های موجود در خزانه ام!
- ضعف خودت را اقرار می کنی؟
* ضعف شماست!
- اهانت می کنی؟
* خیر... فقط کمی حسادت می کنم...
- به؟
* تمام آنهایی که امروز جای من نیستند!
تمام کسانی که از اتهام مبرایند و ...
- بس است! باز هم از آن پوشش نرم وارد شدی!
* تمام خلقتم نرمی و زیبایی ست.
- به غایت اضافه است!
* نهایت محبت است!
- سخیفانه عرض می کنی!
* شریفانه وصف می کنم!
- صبر بس است! آخرین دفاعت؟
* عاشقم... اویم... دل آرامم... یک زنم...! یک زن! جهانی از ظرافت و طراوت ... کوله باری از نمک در کلام دارم و توشه ای شکر در نگاه... یک بارش بی پایان در محبتم... یک گل همیشه بهار در نوازش و ناز... در جزا هرچه بگویید می پذیرم که هیچ انتفاعی نیست اگر بدانید چه دارم و ندارم...
پ.ن: یک روز غور اتفاقات و مصائب. یک روز غریق وجد دیدار و باب آشنایی. یک روز سرگشته از تصمیم و خیال برگشت. یک روز درد دوری و فراغ سخت سخت. یک روز خنجر به جان خویش فرو بردن و احساس به قربانگاه بردن. یک روز... می بینی؟ شده ام وقایع الاتفاقیه نویس ! از تمام خواسته هایم سربسته گذشته ام... خودت را می خواهم... باز هم شکنجه می شوم... خشونت و ناملایمتی ات کافی ام نیست؟!